شعر من

در این انجمن میتونید سروده های خودتون رو بنویسید و دوستان در مورد آنها اظهار نظر کنند
موضوع جدید ارسال پست
MKH64
کاربر جدید
کاربر جدید
پست: 2
تاریخ عضویت: شنبه 19 اسفند 1385, 12:00 am

شعر من

پست توسط MKH64 »

يار مرا يکسره دل ميبرد . . . . . . . بي دل و دين ، زار و خِجِل ميبرد تصویر

***********************

البته اين ، شعرِ خودم بود و بس . . . . . . حيف که دلم ، پر شده از خار و خس تصویر

ور نه زماني که مرا يار بود . . . . . . . شعر ، مرا برتر از هر کار بود
تصویر
حالا زمانيست که ديرم شده . . . . . . . دوستي سيريش دست و پا گيرم شده تصویر

فرصتي نيست الُساعه بايد برم . . . . . . . پس همه را دست خدا بسپرم تصویر
پیوست ها
liam_shadowboxer_scaled.gif
liam_shadowboxer_scaled.gif (29.55 کیلو بایت) مشاهده 3872 مرتبه
1732412770ee7pl.jpg
1732412770ee7pl.jpg (137.88 کیلو بایت) مشاهده 3873 مرتبه


hamid
مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن ادبیات
پست: 452
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 تیر 1382, 12:00 am

پست توسط hamid »

امشب مرا ياد او سوي خدا مي برد
يادم نمي كند او ز ما جان و دل مي برد
نگفتم عاشقم او هم نديد و نشنيد
دگر مهر او با مرگ ز جان و تن مي برد
(حميد)
غمگين به دل از دهر. شاد از كه كنيم.....چون خود دلبر خوديم ياد از كه كنيم
مردم به فلك داد ز بي داد كنند.....ما خود فلك خوديم داد از كه كنيم
fire
فروم باز
فروم باز
پست: 1977
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 بهمن 1385, 12:00 am
محل اقامت: تالار گفتمان
تشکر کرده: 3 دفعه
تشکر شده: 13 دفعه
تماس:

پست توسط fire »

دیشب سبو شکستم .. لیکن نیی ز مستی
زیرا به روی باده .... بر دیده ام نشستی
یکدم درون جام و .... یکدم سبو نشینی
یکدم به جای ساقی ... یکدم پیاله دستی
جامم ز دستم افتاد ..... لیکن وفا نمودی
بازی ز سر گرفتی ... توی سبو نشستی
آن لحظه ای که هجرت ... باده به جام من ریخت
از تو وفا ندیدم ... با رقبا نشستی
آن دم که با غریبه ... عهدی دگر ببستی
آنی بود که با سنگ ... عهدت به من شکستی
اکنون وفا نمایی .... در باده ام نشینی
من می دگر ننوشم .... زیرا تو خود پرستی
سبو فکنده ام دور .... تا دیگرت نبینم
گویند سبو شکسته .... شاعر ز روی مستی
موضوع جدید ارسال پست

بازگشت به “اشعار شما”