سبز ترين موعود

محلی برای ارسال نثرهای شما
موضوع جدید ارسال پست
mahdi
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 837
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 3 تیر 1382, 12:00 am
تشکر شده: 1 دفعه
تماس:

سبز ترين موعود

پست توسط mahdi »

امروز با يك وبلاگ آشنا شدم كه هم خوشحال شدم هم ناراحت
خوشحال بابت پيدا كردنش و ناراحت براي اينك ديگه نمي خواهد بنويسه.
من يكي از متن هاش رو براتون مينويسم هر جا هست در پناه آقا باشه. اميدوارم سلامت و پيروز باشه

اي تك سوار جاده عشق !!!

اي سبز ترين موعود !!!

راهي نمانده تا سرودن آخرين ترانه ی انتظار

فاصله اي نيست از كلبه سرد انتظار

تا قصر زيبا ي وصال

اي كبريايي ترين سجاده ی نياز

نماز نيمه شب هاي نيايش را

به عشق تمناي تو به قامت مي ايستيم

هر صبح كتاب خواب را

به عشق روي تو مي بنديم

و پنجره چشمانمان را

رو به باغ ياد تو مي گشاييم

و فصل روز رمان زندگي را

با اللهم ارني الطلعة الرشيدة آغاز مي كنيم

و به شوق رويشي دوباره

زير لواي سبز تو

بذر اميد بر زمين زندگيمان مي افشانيم

چرا كه آمدنت را باور داريم

و به تقدس همين باور است كه

هر جمعه دروازه هاي نگاه هامان را

به چراغ هاي انتظار آذين مي كنيم

گره دل ها را بر غرفه هاي جملات ندبه مي بنديم

و از فضاي نمناك چشم ها پلي مي زنيم

تا سايه بان مژه ها

و بر قلب كتاب دعا شبنم اشك مي كاريم

به يمن رسيدن سبز ترين جمعه ی تاريخ

كه تو از راه مي رسي

و به تاسي از فتح مكه، در فتح الفتوحي ديگر

دروازه هاي عشق را فتح مي كني



مولا جان !!!



تو را به حرمت مسافران جاده ی انتظار

تو را به حرمت عاشقان منتظر و منتظران عاشق

تو را به حرمت بال و پر خاكي كبوتران آن مزار بي نشان

و به حرمت ناله هاي فاغث يا غياث المستغيثين

از پشت پرده ی غيبت در آي

و به كنعان ديده ها قدم بگذار

و خلعت سبز طلعتي جاويد را

به افق قلب هاي منتظران شیعه بپوشان



مولا جان !!!



مگر نمی دانی ؟!؟

مگر نمی بینی ؟!؟

می دانم که می بینی

می دانم که می دانی

روزگار نامراديهاست و زمانه، تكرار قصه ی سرنوشت فرزندان آدم

هر روز هابيلي در آتش كينه ی قابيلی مي سوزد

و هنوز صداي محمد صلی الله علیه و آله

از وراي قرن ها گذر زمان من كنت مولاه فهذا علي مولاه را فرياد مي زند

واني تارك فيكم الثقلين را قرائت مي كند

و كبودي ياسها در خم كوچه هاي غربت تكرار مي شود

و هر گوشه از جهان سقيفه اي

وسقيفه نشينان بسيار

عليِّ از دست بالا رفته در غديرِ ولايت

خانه نشيني را به ارث مي برد

و كبوتران چاهي از لابه لاي صفحات ورق خورده ی تاريخ

هنوز آماده ی شنيدن ناله هاي غريبانه اند

كل يوم عاشوراست

و در پي شكستن ديوارهاي صوتي تكرار

دريده شدن حلقوم هاي شش ماهه

و آسمان هر روز پذيراي مشتي خون

پابرهنگان تاريخ

در جستجوي رد پايي از قافله ی ناقه هاي عريان زينب اند

و جام ها مست از شراب خون انسان ها

آيا هنگام آن نرسيده است

كه بر واژه ظلم و ظالم خط بطلان بكشي

آيا نرسيده، زماني كه، حجاب غيبت از چهره بركني

و ذوالفقار عدالت را از قفس نيام رها كني

بیا

بيا اي موعود همه ی اعصار و قرون

بيا و فهذا علي مولاه را تفسير كن

براي آنان كه غدير را در بخ بخ يا علي خلاصه كرده اند

برای آنانکه جغد وار

ناله ی رهایی از قیومیت ولایت را سر می دهند

بيا تا كربلا در مظلوميت خود به دور غريبي حسين چرخ نزند

و قافله ی زينب بي قافله سالار سفر نكند

بيا و با و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا ستمديدگان جهان را بر اريكه ی قدرت بنشان

بيا كه سرير عدالت در انتظار قدومت بي تاب و بي قرار است





اینم از متنای منتخب برای شما، کولاک





مولا جانم!!!

هميشه منتظرت هستم

هميشه منتظرت هستم، بي آنكه در ركود نشستن باشم

هميشه منتظرت هستم، چونانكه من هميشه در راهم

هميشه در حركت هستم، هميشه در مقابل تو

مث ماه، مث ستاره، خورشيد

هميشه هستي و مي درخشي از بدر و مي رسي از كعبه

و كوچه همان تهران است، كه بار اول مي آيي

و ذوالفقار را باز مي كني و ظلم را مي بندي

هميشه منتظرت هستم، اي عدل وعده داده شده

اين كوچه، اين خيابان، اين تاريخ، خطي از انتظار تو را دارد

و خسته است، خسته

تو ناظري، تو حاضری، تو مي داني

ظهور كن، ظهور كن كه منتظرت هستم

ظهور كن كه منتظرت هستم







مولا جانم !!!



مي داني !؟

می دانی !؟

تمام حروف من از توست

نقطه اش

خم ميمش

گودي كمرش

استقامتش هنگام سقوط

غرورش وقتي كه به آخر مي رسد

مي داني !؟

تمام نگاه من از توست

در پي توست

لابلاي اين مردم

بين خيابان هاي خسته ی شهر

پشت مربع بسته ي پنجره ها

دنبال تو مي گردم

می دانی !؟

هر غروب، چشمهایم تو را گریه می کنند و نیامدنت را بهانه می گیرند

مي داني !؟

تمام شعر من از توست، درباره ي توست، براي توست



من خود نیز فدای تو



مي داني!؟

مي داني!؟

مي داني!؟



می دانم که می دانی !!!

می دانم که می دانی !!!


اينم خود وبلاگ تو بخش لينك هاي سايت هم اضافه شده.

http://sabzesorkh.persianblog.com/


مهدي
مردي از دياري ديگر

http://irbook.ir
shaghayegh
حق آبو گِل داره!
حق آبو گِل داره!
پست: 460
تاریخ عضویت: شنبه 25 مرداد 1382, 12:00 am

Re: سبز ترين موعود

پست توسط shaghayegh »

متن واقعا جالبي رو انتخاب كردي و نوشتي . اميدوارم كه همه از منتظران واقعي آقا باشن . و انشا الله هر چه زود تر ظهور آقاصورت بگيره . انشاالله .
من و تو
من کجا - يار کجا - موقع ديدار کجا ؟

دل کجا - تاب کجا - مدت بسيار کجا ؟

من تن افسرده و دل مرده و جان آزرده کجا ؟ دل بيمار کجا ؟

چشم بيمار تو بيمار نموده دل من - چشم بيمار کجا ؟ دل بيمار کجا ؟

بر سر وصل هزاران شده بس زار و نزار - موسم وصل کجا ؟ اين بدن زار کجا ؟

سوختم از غم هجر و به غمت ساخته ام

اللهم عجل لوليک الفرج

http://soodeh.persianblog.com/
آخرین ويرايش توسط 1 on shaghayegh, ويرايش شده در 0.
به ياد آرزوهايي كه مي ميرند سكوتي مي كنم سنگين تر از فرياد
developer
کاربر جدید
کاربر جدید
پست: 22
تاریخ عضویت: چهارشنبه 26 آذر 1382, 12:00 am

پست توسط developer »

هم متنش جالب بود و هم وبلاگش.
nasim
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 165
تاریخ عضویت: جمعه 27 تیر 1382, 12:00 am
محل اقامت: تهران
تماس:

پست توسط nasim »

matne jalebi bood vali benazare man inai ke in weblogoro minevisan vaghean maskhare kardan chon yani chi akhe in weblogaro dorost kardan khodeshon hichi halishoon nis faghat tazahor mikonan mikhan began ma kheili erfani hastim ino too nazarkhahie khode weblogeshoonam neveshtam :wink:
pkmashhadteam
کاربر جدید
کاربر جدید
پست: 3
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 14 دی 1382, 12:00 am

پست توسط pkmashhadteam »

اي مدني برقع و مكي نقاب
سايه نشين چند شود آفتاد
يا مهدي ادركني
موضوع جدید ارسال پست

بازگشت به “نثر”