هر روز بيتي از حافظ

[mahdyar]

شهباز دست پادشهم اين چه حالت است ..... كز ياد برده‌اند هواي نشيمنم

( مسعود جان "هر روز ابياتي از حافظ" شده و ما خبر نداشتيم ؟! )

[mahdyar]

شايد ار پيك صبا از تو بياموزد كار ..... زآن كه چالاكتر از اين حركت باد نكرد

[mahdyar]

چهارده ساله بتي چابك شيرين دارم ..... كه به جان حلقه به گوش است مه چهاردهش

[mahdyar]

.

ساقي چراغ مي به ره آفتاب دار ..... گو برفروز مشعله صبحگاه از او

.

[mahdyar]

زنخدان = چانه

اين قصه عجب شنو از بخت واژگون ..... ما را بكشت يار به انفاس عيسوي

[fire]

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

[mahdyar]

دريغ بر مدت عمرم كه بر اميد وصال ..... بسر رسيد و نيامد بسر زمان فراق

[fire]

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

[mahdyar]

و گر به رهگذري يك دم از وفاداري ..... چو گرد در پي‌اش چو باد بگريزد

[fire]

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما

[mahdyar]

نثار روي تو هر برگ گل كه در چمن است ..... فداي قد تو هر سرو بن كه بر لب جوست

[fire]

عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما