پشت هر مرد بزرگ ، زني بزرگ است !

داستانهای و ماجراهای خنده دار
موضوع جدید ارسال پست
PcBoyIr
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 1534
تاریخ عضویت: دوشنبه 20 تیر 1384, 12:00 am
محل اقامت: مشهد
تشکر کرده: 1 دفعه
تشکر شده: 2 دفعه
تماس:

پشت هر مرد بزرگ ، زني بزرگ است !

پست توسط PcBoyIr »

توماس هيلر، مدير اجرايي شرکت بيمه عمر ماساچوست ، ميو چوال و همسرش در بزرگراهي بين ايالتي در حال رانندگي بودند که او متوجه شد بنزين اتومبيلش کم است. هيلر به خروجي بعدي پيچيد و از بزرگراه خارج شد و خيلي زود يک پمپ بنزين مخروبه که فقط يک پمپ داشت پيدا کرد.او از تنها مسئول آن خواست باک بنزين را پر و روغن اتومبيل را بازرسي کند.سپس براي رفع خستگي پاهايش به قدم زدن در اطراف پمپ بنزين پرداخت.
او هنگامي که به سوي اتومبيل خود باز مي گشت ، ديد که متصدي پمپ بنزين و همسرش گرم گفتگو هستند. وقتي او به داخل اتومبيل برگشت ، ديد که متصدي پمپ بنزين دست تکان مي دهد و شنيد که مي گويد :" گفتگوي خيلي خوبي بود."
پس از خروج از جايگاه ، هيلر از زنش پرسيد که آيا آن مرد را مي شناسد.او بي درنگ پاسخ داد که مي شناسد.آنان در دوران تحصيل به يک دبيرستان مي رفتند و يک سال هم با هم نامزد بوده اند.
هيلر با لحني آکنده از غرور گفت :" هي خانم ، شانس آوردي که من پيدا شدم . اگر با اون ازدواج مي کردي به جاي زن مدير کل، همسر يک کارگر پمپ بنزين شده بودي.
" زنش پاسخ داد :" عزيزم ، اگر من با او ازدواج مي کردم ، اون مدير کل بود و تو کارگر پمپ بنزين ."


موضوع جدید ارسال پست

بازگشت به “طنز و لبخند”