بيا منو بخور!

نظرات و پیشنهادات خود را در مورد این سایت در این انجمن مطرح کنید
موضوع جدید ارسال پست
Mezrabchi
کاربر خیلی فعال
کاربر خیلی فعال
پست: 235
تاریخ عضویت: جمعه 18 مهر 1382, 12:00 am
محل اقامت: مشهد
تماس:

بيا منو بخور!

پست توسط Mezrabchi »

اسير بند شكم را دو شب نگيرد خواب
شبي ز معده‌ي سنگي٬ شبي ز دلتنگي

=== سعدي

دوستان عزيز سلام.
بي ربطي عناويني كه شما براي انجمنها انتخاب مي‌كنيد٬ به همين بي ربطي سرخطي است كه بنده انتخاب كرده ام.
ميخواهيد جلب توجه كنيد؟ تمايل به طنز داريد؟ يا دوست داريد كه ديگران كه هيچ ارتباطي با مطلب شما ندارند٬ با ديدن عنوان شما بيايند و با خواندن مطلبتان٬ هرچه از ليچار مي‌دانند نثارتان كنند؟

تا كجا؟ تا كي؟
مطمئن باشيد با انتخاب عنوان مناسب٬ نتيجه بهتري مي‌گيريد. به جون خودم. به وجدانم قسم.
اينقدر ما را به انجمنهايي كه ربطي به ما ندارد٬ نكشانيد و الا اين بار اجدادتان را نيز بي نصيب نخواهيم گذارد. 8O

:wink:


آق ماشال مضرابچی - ریاست زورخانه
safir_e_eshhgh
کاربر جدید
کاربر جدید
پست: 11
تاریخ عضویت: دوشنبه 9 شهریور 1383, 12:00 am
محل اقامت: ناکجا آباد

صوفي نهاد دام و سر حقه باز كرد!!!!

پست توسط safir_e_eshhgh »

و این چنین بود که آن بزرگ بی مقدار، آن دوست دوران گذشته و آن نان و نمک خورده ی عهد شباب؛ از جفای دوستان به تنگ آمده و لب به شکایت گشوده که چرا دوستان مرام ملاطفت و مفارقت را در عناوین ذیل و صدر مکاتب و مقالات خود نگاه نمی دارند و چنان بی ربط بر همه جا، همه چیز می چسبانند که او را از همه جایش به درد می آورد!!!
عجبا که در این میان آن بزرگ مضارب (جمع مضراب) آن شیخنا و مولانا مضراب خان، یاران را به دو عنصر لا مکانی خویش قسم داده و از همگان خواسته که سوگند به این دو (جان و وجدان) دیگر طریق نگارش را پاس دارند و بر مکاتب خود مراقبت نمایند.
لیک آنچه که تحیر همگان را برانگیخته سوگند آن پیر فرومایه است به وجدان و جان!!! وجدان را که بر کسی پوشیده نیست که چرا در وی یافت می نشود! لیک جان را از سر رفاقت دیرینی که هست می دانم بر سر دردانه و جانانه ای داده است! از آن زمان که چشم در چشم آن لولی وش انداخت جان را از کف رهاند!!! و این رسمی بوده که در خاندان مضارب به ارث می رسیده و هر اولاد خلفی از این خاندان از پدر این را به یادگار می داشته که دل و جان را با هم از کف دهد!!!!
حال از تمام دوستان و بزرگان و آشنایان ملتمسانه می خواهم که برای خاطر این دل داده و شوریده هم که شده است جانب اعتدال را در مکاتب خود نگاه دارند تا باشد به این سبب آن بزرگ نیز باری دیگر از در دوستی در آید!
غلام همت آنم که زیر چرخ کیود
زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
موضوع جدید ارسال پست

بازگشت به “نظرات و پيشنهادات”