عاقبت از عاشقان بگریختی ********* وز مصاف ای پهلوان بگریختی
سوی شیران حمله بردی همچو شیر********* همچو روبه از میان بگریختی
قصد بام آسمان می داشتی ********* از میان نردبان بگریختی
تو چگونه دارویی هر درد را ********* کز صداع این و آن بگریختی
پس روی انبیا چون می کنی ********* چون ز تهدید خسان بگریختی
مرده رنگی و نداری زندگی ********* مرده باشی چون ز جان بگریختی
دستمزد شادمانی صبر توست ********* رو که وقت امتحان بگریختی
صبر می کن در حصار غم کنون ********* چون ز بانگ پاسبان بگریختی
کی ببینی چشم تیرانداز را ********* چون ز تیر خرکمان بگریختی
زخم تیغ و تیر چون خواهی کشید ********* چون تو از زخم زبان بگریختی
رو خمش کن بی نشانی خامشی است ********* پس چرا سوی نشان بگریختی