اینم تقریباَ اواخر کتاب منطق الطیر جناب عطار
همین اول بگم که: آخره این شعر رو ننوشتم که خودتون اگر خواهان بودید برین بخونید که واقعاَ نمیشه ارزشش رو آورد پایین و به زور به خورد کسی داد
زین سخن مرغان وادی سر به سر ............... سرنگون گشتند در خون جگر
جمله دانستند کین شیوه کمان..................... نیست بر بازوی مشتی ناتوان
زین سخن شد جان ایشان بیقرار ..................... هم در آن منزل بسی مردند زار
وان همه مرغان همه آن جایگاه ..................... سر نهادند از سر حسرت به راه
سالها رفتند در شیب و فراز ..................... صرف شد در راهشان عمری دراز
آنچ ایشان را درین ره رخ نمود ..................... کی تواند شرح آن پاسخ نمود
گر تو هم روزی فروآیی به راه ..................... عقبهی آن ره کنی یک یک نگاه
بازدانی آنچ ایشان کردهاند ..................... روشنت گردد که چون خون خوردهاند
آخر الامر از میان آن سپاه ..................... کم رهی ره برد تا آن پیش گاه
زان همه مرغ اندکی آنجا رسید ..................... از هزاران کس یکی آنجا رسید
باز بعضی غرقهی دریا شدند ..................... باز بعضی محو و ناپیدا شدند
باز بعضی بر سر کوه بلند ..................... تشنه جان دادند در گرم و گزند
باز بعضی را ز تف آفتاب ..................... گشت پرها سوخته، دلها کباب
باز بعضی را پلنگ و شیر راه ..................... کرد در یک دم به رسوایی تباه
باز بعضی نیز غایب ماندند ..................... در کف ذات المخالب ماندند
باز بعضی در بیابان خشک لب ..................... تشنه در گرما بمردند از تعب
باز بعضی ز آرزوی دانهای ..................... خویش را کشتند چون دیوانهای
باز بعضی سخت رنجور آمدند ..................... باز پس ماندند و مهجور آمدند
باز بعضی در عجایبهای راه ..................... باز استادند هم بر جایگاه
باز بعضی در تماشای طرب ..................... تن فرو دادند فارغ از طلب
عاقبت از صد هزاران تا یکی ..................... بیش نرسیدند آنجا اندکی
عالمی پر مرغ میبردند راه ..................... بیش نرسیدند سی آن جایگاه
سی تن بیبال و پر، رنجور و سست ..................... دل شکسته، جان شده، تن نادرست
حضرتی دیدند بیوصف وصفت ..................... برتر از ادراک عقل و معرفت
برق استغنا همی افروختی ..................... صد جهان در یک زمان میسوختی
صد هزاران آفتاب معتبر ..................... صد هزاران ماه و انجم بیشتر
جمع میدیدند حیران آمده ..................... همچو ذره پای کوبان آمده
جمله گفتند ای عجب چون آفتاب ..................... ذرهی محوست پیش این حساب
کی پدید آییم ما این جایگاه ..................... ای دریغا رنج برد ما به راه
دل به کل از خویشتن برداشتیم ..................... نیست زان دست این که ما پنداشتیم
آن همه مرغان چو بیدل ماندند ..................... همچو مرغ نیم بسمل ماندند
محو میبودند و گم، ناچیز هم ..................... تا برآمد روزگاری نیز هم
آخر از پیشان عالی درگهی ..................... چاوش عزت برآمد ناگهی
دید سی مرغ خرف را مانده باز ..................... بال و پرنه، جان شده، در تن گداز
پای تا سر در تحیر مانده ..................... نه تهی شان مانده نه پر مانده
گفت هان ای قوم از شهر کهاید ..................... در چنین منزل گه از بهر چهاید
چیست ای بیحاصلان نام شما ..................... یا کجا بودست آرام شما
یا شما را کس چه گوید در جهان ..................... با چه کارآیند مشتی ناتوان
جمله گفتند آمدیم این جایگاه ..................... تا بود سیمرغ ما را پادشاه
ما همه سرگشتگان درگهیم ..................... بیدلان و بیقراران رهیم
مدتی شد تا درین راه آمدیم ..................... از هزاران، سی به درگاه آمدیم
بر امیدی آمدیم از راه دور ..................... تا بود ما را درین حضرت حضور
کی پسندد رنج ما آن پادشاه ..................... آخر از لطفی کند در ما نگاه
گفت آن چاوش کای سرگشتگان ..................... همچو در خون دل آغشتگان
گر شما باشید و گرنه در جهان ..................... اوست مطلق پادشاه جاودان
صد هزاران عالم پر از سپاه ..................... هست موری بر در این پادشاه
از شما آخر چه خیزد جز زحیر ..................... بازپسگردید ای مشتی حقیر
زان سخن هر یک چنان نومید شد ..................... کان زمان چون مردهی جاوید شد
جمله گفتند این معظم پادشاه ..................... گر دهد ما را بخواری سر به راه
زو کسی را خواریی هرگز نبود ..................... ور بود زو خواریی از عز نبود
....
- خانه صفحه اول تالار ادبیات شعر
- جستجو
-
- امروز: جمعه 10 فروردین 1403, 2:15 pm
- تمام زمان ها براساس UTC+04:30
30 مرغ در پیشگاه سیمرغ
شعرهای خود را در این انجمن ارسال کنید و در مورد اشعار به تبادل نظر بپردازید
پرش به
- خدمات هاستینگ
- ↲ سرویس هاستینگ مشهدتیم
- تازه هاي سايت
- ↲ تازه هاي نرم افزار براي دريافت
- ↲ تازه هاي مقالات
- ↲ انجمن تازه ها
- کتابخانه الکترونیکی
- ↲ کتابهای کامپیوتر - فلش
- ↲ ویژوال بیسیک
- ↲ معرفی کتاب
- ↲ کتب -C#
- ↲ متفرقه
- ↲ انجمن کتاب
- ادبیات
- ↲ اشعار شما
- ↲ داستان کوتاه
- ↲ سخنان بزرگان
- ↲ شعر
- ↲ مشاعره
- ↲ نثر
- ↲ شاهنامه
- ↲ زندگينامه شاعران و نويسندگان
- ↲ شعر معاصر
- ↲ انجمن ادبیات
- برنامه نویسی
- ↲ Assembly
- ↲ ++C / C
- ↲ #C
- ↲ Delphi
- ↲ Visual Basic
- ↲ ++Visual C
- ↲ عمومي
- ↲ انجمن برنامه نویسی
- عمومي كامپيوتري
- ↲ مشكلات عمومي وبلاگها
- ↲ سخت افزار
- ↲ انجمن مدیران مشهدتیم
- ↲ معرفي وبلاگها
- ↲ نرم افزار
- ↲ نظرات و پيشنهادات
- ↲ انجمن وبلاگ ها
- ↲ وب و اينترنت
- ↲ انجمن سلامتی
- ↲ تکنولوژی ها
- ↲ اطلاعیه های سایت
- ↲ انجمن مدیران
- ↲ مقالات كامپيوتري
- ↲ راههای موفقیت
- ↲ انجمن کامپیوتر
- طراحی وب
- ↲ آموزش HTML
- ↲ سوالات شما
- ↲ طراحی صفحات وب
- گرافيك
- ↲ فتوشاپ
- ↲ كارل دراو
- ↲ فري هند
- ↲ اخبار بازي هاي رايانه اي
- ↲ مقالات گرافیکی
- ↲ انجمن گرافیک
- Game
- ↲ PC
- ↲ بحث وگفتگو راجع به console های بازی
- ↲ انجمن بازی
- چند رسانه اي
- ↲ فلش
- ↲ متفرقه ( چند رسانه اي )
- ↲ انجمن چند رسانه ای
- سیستم عامل ها
- ↲ ويندوز
- ↲ يونيكس
- ↲ سوالات عمومی سیستم عامل
- ↲ انجمن سیستم عامل ها
- Web Scripting
- ↲ Web Scripting
- ↲ PHP Script
- ↲ آموزش PHP
- ↲ انجمن وب اسکریپت
- Mobile
- ↲ قالبهای گوشی موبایل
- ↲ نرم افزارهای موبایل
- ↲ بازیهای موبایل
- ↲ موبایل
- ↲ موزیک و سرگرمیهای موبایل
- ↲ انجمن مبایل
- IT Manager
- ↲ E-Commerce
- ↲ CIW
- ↲ انجمن IT
- Microsoft Office
- ↲ Access
- ↲ Excel
- ↲ Power Point
- ↲ Word
- ↲ Outlook
- ↲ FrontPage
- ↲ انجمن آفیس
- ایران شناسی
- ↲ جغرافیا
- ↲ تاریخ
- انجمن عکس
- ↲ عکس های روز
- ↲ کاغذ دیواری
- انجمن عمومی
- ↲ عمومی
- ↲ طنز و لبخند