حرف هایی از حرف دل
-
- کاربر خیلی فعال
- پست: 286
- تاریخ عضویت: چهارشنبه 30 شهریور 1384, 12:00 am
- محل اقامت: منطقه ممنوعه !
از بودن چیزی که تو می خواهی باشم خسته شدم
احساس بی ایمانی می کنم در زیر ظاهرم گم شدم.
نمی دانم از من انتظار داری چه باشم
راه رفتن در کفشهای تو مرا تحت فشار گذاشته است
هر قدمی که برمی دارم برای تو یک اشتباه دیگر است
من خیلی بی حس شدم نمی توانم تو را حس کنم
خیلی خسته شده ام بیشتر از آنچه که از آن آگاهی دارم
من این شده ام تنها چیزی که می خواهم
این است که بیشتر شبیه خودم باشم و کمتر شبیه تو باشم
نمی توانی ببینی که من را خفه می کنی؟مرا تنگ در آغوش گرفته ای و می ترسی که کنترل را از دست بدهی
زیرا هر چیزی که فکر می کردی من می خواهم باشم
در جلوی تو کنار افتاده است
هر قدمی که برمی دارم برای تو یک اشتباه دیگر است
و هر ثانیه ای که هدر می دهم بیشتر از آنچه است که می توانم تحمل کنم
من خیلی بی حس شدم نمی توانم تو را حس کنم
خیلی خسته شده ام بیشتر از آنچه که از آن آگاهی دارم
من این شده ام تنها چیزی که می خواهم
این است که بیشتر شبیه خودم باشم و کمتر شبیه تو باشم
و من می دانم باید به ناتوانی خود پایان بدهم
اما من می دانم. تو هم مانند من بودی با کسی که تو را ناامید می کرد.
من خیلی بی حس شدم نمی توانم تو را حس کنم
خیلی خسته شده ام بیشتر از آنچه که از آن آگاهی دارم
من این شده ام تنها چیزی که می خواهم
این است که بیشتر شبیه خودم باشم و کمتر شبیه تو باشم
من خیلی بی حس شدم نمی توانم تو را حس کنم
احساس بی ایمانی می کنم در زیر ظاهرم گم شدم.
نمی دانم از من انتظار داری چه باشم
راه رفتن در کفشهای تو مرا تحت فشار گذاشته است
هر قدمی که برمی دارم برای تو یک اشتباه دیگر است
من خیلی بی حس شدم نمی توانم تو را حس کنم
خیلی خسته شده ام بیشتر از آنچه که از آن آگاهی دارم
من این شده ام تنها چیزی که می خواهم
این است که بیشتر شبیه خودم باشم و کمتر شبیه تو باشم
نمی توانی ببینی که من را خفه می کنی؟مرا تنگ در آغوش گرفته ای و می ترسی که کنترل را از دست بدهی
زیرا هر چیزی که فکر می کردی من می خواهم باشم
در جلوی تو کنار افتاده است
هر قدمی که برمی دارم برای تو یک اشتباه دیگر است
و هر ثانیه ای که هدر می دهم بیشتر از آنچه است که می توانم تحمل کنم
من خیلی بی حس شدم نمی توانم تو را حس کنم
خیلی خسته شده ام بیشتر از آنچه که از آن آگاهی دارم
من این شده ام تنها چیزی که می خواهم
این است که بیشتر شبیه خودم باشم و کمتر شبیه تو باشم
و من می دانم باید به ناتوانی خود پایان بدهم
اما من می دانم. تو هم مانند من بودی با کسی که تو را ناامید می کرد.
من خیلی بی حس شدم نمی توانم تو را حس کنم
خیلی خسته شده ام بیشتر از آنچه که از آن آگاهی دارم
من این شده ام تنها چیزی که می خواهم
این است که بیشتر شبیه خودم باشم و کمتر شبیه تو باشم
من خیلی بی حس شدم نمی توانم تو را حس کنم