كسي يه عموشلبي ارزون نمي خواد

محلی برای مشاعره بین اعضا
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

خواهش ميكنم...خوشحالم كه باعث يادآوري بخشي از خاطراتتون شدم.


...
hamid
مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن ادبیات
پست: 452
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 تیر 1382, 12:00 am

پست توسط hamid »

سگ كريسمس


امروز اولين روز نگهباني ام است

امشب شب كريسمس است

بچه ها بالا گرم خوابند

من درخت كاج و جورابها را نگهباني مي كنم.

چي بود؟ صداي پا رو پشت بام؟

شايد سگه شايد گربه است.

اين كيه از جا بخاري مي آيد تو

يك دزد با ريش سفيد

و يك كيسه پشتش برا دزدي؟

پارس مي كنم، خرخر مي كنم، دنبالش مي دوم، پاچه اش را مي گيرم،

مي پرد هوا، بر مي گردد مي نشيند رو سورتمه اش

اسبهاي نجيبِ سورتمه اش را مي ترسانم و آنها مثل باد مي دوند

همه شان را حسابي ترسانده ام.

حالا ديگر خانه ساكت و آرام

جوراب ها همه سالم

بچه ها چقدر خوشحال مي شوند فردا صبح

وقتي از خواب بلند شوند و ببينند

درخت و جوراب ها سالم هستند.


شل سيلور استاين
غمگين به دل از دهر. شاد از كه كنيم.....چون خود دلبر خوديم ياد از كه كنيم
مردم به فلك داد ز بي داد كنند.....ما خود فلك خوديم داد از كه كنيم
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

مرا با عينك آفتابيم به خاك بسپاريد...

در خانه اي سرد ، بالاي خيابان ساليوان ،

آخرين كسي كه شلوار فاق كوتها مي پوشيد ، در شرف مردن بود

عينك افتابي به چشم داشت و به همين دليل كسي نمي توانست تشخيص بدهد

كه او گريه مي كرد يا نه .

همه معتادها و همه علاف ها

و همين طور همه كافه دارها

دور تختش جمع شده بودند .

وصيت كرد

تا تكليف اموالش را روشن كند

و آخرين كلمه ها را به زبان آورد:

گفت : ( كفش هايم را براي مادرم بفرستيد ،

بلوزم را به جا لباسي آويزان كنيد .

گيتارم را در ميدان واشنگتن بسوزانيد .

براي اينكه هيچ گاه ياد نگرفتم كه آن را چگونه بنوازم .

خانه ام را به يك آدم مستمند بدهيد

و بگوئيد كه اجاره آن تمام و كمال پرداخت شده .

پول ها و موادم را خودتان برداريد ،

ولي مرا با عينك آفتابيم به خاك بسپاريد .

مرا با عينك آفتابيم به خاك بسپاريد دوستان ،

با عينك آفتابيم .

گيتارم را در ميدان واشنگتن بسوزانيد

ولي مرا با عينك آفتابيم به خاك بسپاريد .)

گفت : ( جوجه خروس هايم را

به كسي بدهيد كه آنها را مي خواهد .

شعر هايم را

به كسي بدهيد كه آنها را مي خواند.

زير كافه برايم قبري بكنيد ،

و آهنگ غم انگيزي پخش كنيد .

همه را شاد و شنگول كنيد

در لحظه اي كه مردم ،

و مرا با عينك آفتابيم به خاك بسپاريد .

مرا با عينك آفتابيم به خاك بسپاريد دوستان ،

با عينك آفتابيم .

گيتارم را در ميدان واشنگتن بسوزانيد

ولي مرا با عينك آفتابيم به خاك بسپاريد .

كفش هاي راحتي اش را پرت كرديم وسط خيابان ،

بلوزش را گذاشتيم همانجا ، روي زمين .

گيتارش را فروختيم

در كافه گوشه خيابان

به كسي كه مي دانست چگونه آن را بنوازد .

موادش را دود كرديم .

پول هايش را خرج كرديم.

شعر هايش را دور ريختيم .

باب ، نوارهايش را برداشت ،

و اد ، كتابهايش را ،

و من هم عينك آفتابي فكسني آن بدبخت را برداشتم .

گفت : (مرا با عينك آفتابيم به خاك بسپاريد دوستان ،

با عينك آفتابيم .

گيتارم را در ميدان واشنگتن بسوزانيد

ولي مرا با عينك آفتابيم به خاك بسپاريد .)
...
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

لازم شد به دوستان يك توضيح كوتاه درباره اين تاپيك بدم...
اون هم اينكه اينجا قراره شعر هاي شل سيلور استاين گذاشته بشه.
ممنون ميشم از دوستاني كه همراهي مي كنند. :)
آخرین ويرايش توسط 1 on sofia_loren, ويرايش شده در 0.
...
fire
فروم باز
فروم باز
پست: 1977
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 بهمن 1385, 12:00 am
محل اقامت: تالار گفتمان
تشکر کرده: 3 دفعه
تشکر شده: 13 دفعه
تماس:

پست توسط fire »

خانه ي درختي

خانه اي درختي، خانه اي آزاد

خانه اي سّري،براي تو و من

آن بالا، در شاخه هاي پربرگ

گرم، چون هر خانه ي روشن

خانه اي شهري، خانه ي هرچيزي جاي خودش

خانه ي مراقب باش و پاک کن پاها ي تو دمِ درِش

چنين خانه اي را دوست ندارم اصلا

بيا زندگي کنيم در خانه اي درختي و روشن


( لطفا فقط از اشعار استاین مرحمت کنین :x
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

صد هزار دلار پول خرد


يكشنبه بانك رو زدم ،

بايد پول هايي كه نصيبم شده ببينين .

تا دوشنبه نتونستم اونا رو به خونه بيارم ،

خب ، معلومه ، براي اينكه وزنشون خيلي زياد بود .

بالاخره نشستم تا اونا رو بشمرم ،

برام خيلي عجيب بود ،

اون همه سكه كرد كوچولوي قهوه اي ،

جلو چشمام قل مي خوردن .

صد هزار دلار پول خرد دارم

دريغ از يك اسكناس يا پول درشت ،

فكر نمي كنم هيچ آدم پول داري ،

مشكل منو داشته باشه .

فكر نمي كنم كه اين

پايان خوبي براي دزدي باشه .

صد هزار دلار پول خرد دارم ،

و هر بار بايد يكي از اين پول خرد ها را خرج كنم !

استيك بايد خيلي خوشمزه باشه ،

طعم آبجو يادم رفته ،

چه كنم ، شايد به من شك كنن ،

وقتي كه هشتصد تا سكه براي غذا بپردازم .

انگار بايد دوباره اين پا و اون پا كنم ،

و يك بسته آدامس ديگه برا خودم بخرم ،

خدايا! صد هزار دلار پول خرد دارم ،

اما مثل بي پول هاي ولگرد زندگي مي كنم !

صد هزار دلار پول خرد دارم ،

دريغ از يك اسكناس يا پول درشت ،

فكر نمي كنم هيچ آدم پول داري ،

مشكل منو داشته باشه .


شل سيلور
...
fire
فروم باز
فروم باز
پست: 1977
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 بهمن 1385, 12:00 am
محل اقامت: تالار گفتمان
تشکر کرده: 3 دفعه
تشکر شده: 13 دفعه
تماس:

پست توسط fire »

دست از كار كشيدم، براي اينكه ديگر كاري نداشتم

وفكر كردم زمان كوتاهي در آن دور و بر پرسه بزنم

گفته بودم كه مثل باد غربي مي وزم و مي روم

و هيچ كس نمي تواند مسير زندگيم را تغيير دهد

براي اينكه در گذشته هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام

هزار بار شايد هم بيشتر ترانه هاي غمگين و آوازهاي خداحافظي خوانده ام

و شايد عجيب به نظر مي رسد

كه به سمت در نمي روم

آخر هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام

هيچ وقت فكر نكرده ام كه اين همه مدت در يك جا بند شوم

براي اين كه هيچ وقت براي ماندن آوار نخوانده ام

وقتي كه همه حرفهايم را بزنم مي روم

اما با تو كه باشم حرفهايم تمامي ندارد

وقتي كه به فكر فرو مي روم و در راههاي پر پيچ و خم پرسه مي زنم

ميل رفتن ندارم

شايد عجيب به نظر ميرسد كه به سمت در نمي روم

آخر هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

بابا ، چي ميشه اگه


بابا ، چي ميشه اگه خورشيد ديگه در نياد؟

چي پيش مياد؟

اگه خورشيد نتابه ، تعجب مي كني

و با چشمهاي از حدقه دراومده به آسمون خيره مي شي

و باد نور چشماتو به آسمونا مي بره

و خورشيد دوباره شروع به تابيدن مي كنه .

بابا ، چي ميشه اگه باد نوزه؟

اون وقت چي پيش مياد؟

اگه باد نوزه ، زمين خشك مي شه ،

قايقت ديگه حركت نمي كنه ، پسرم ، بادبادكت هم ديگه پرواز نمي كنه.

اون وقت چمن مشكل تو رو به باد مي گه ،

و باد دوباره شروع به وزيدن مي كنه .

بابا ، اگه چمن ديگه رشد نكنه چي؟

اون وقت چي مي شه؟

اگه چمن رشد نكنه ، اشك هات سرازير مي شه ،

و زمين با اشك چشمهاي تو سيراب مي شه ،

بعد مثل محّبت تو به من ، چمن ها هم بزرگ مي شن ،

و دوباره شروع مي كنن به رشد كردن .

بابا ، اگه من تو رو دوست نداشته باشم چي؟

اون وقت چي مي شه؟

اگه تو ديگه منو دوست نداشته باشي ، اون وقت ديگه چمن رشد نمي كنه ،

خورشيد نمي تابه و باد هم نمي وزه .

اگه مي خواي اين دنياي قديمي به كارش ادامه بده ،

بايد باز هم منو دوست داشته باشي ، باز هم ، باز هم ...

باز منو دوست داشته باشي

مي شنوي پسرم ؟

بهتره منو دوست داشته باشي

(تو منو دوست داري ، پسرم؟ بله)

بهتره منو دوست داشته باشي.
...
fire
فروم باز
فروم باز
پست: 1977
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 بهمن 1385, 12:00 am
محل اقامت: تالار گفتمان
تشکر کرده: 3 دفعه
تشکر شده: 13 دفعه
تماس:

پست توسط fire »

محبوب آزار طلب

از وقتی محبوب آزار طلبم رفت و مرا تنها گذاشت

برای مشت کوبیدن چیزی ندارم جز دیوار

وقتی کتکش می زدم دوستم می داشت

اما من شیوه بهتری را پیش گرفتم

اینکه هیچ گاه با او بر سر مهر نباشم

بله او همان کسی است که در رویاهایم می دیدم

و آدمی همیشه کسی را که دوست دارد می آزارد

از وقتی محبوب آزار طلبم رفت و مرا تنها گذاشت

برای مشت کوبیدن چیزی ندارم جز دیوار آه........

برای له کردن جز تخم مرغ

برای کمربند بستن جز شلوار

براي پرت كردن جز بستني

براي زدن بر سرش جز ساعت

براي آتش زدن جز كبريت

براي مشت كوبيدن جز ديوار
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

راديو

هر چه داشتم ، بخشيدم و تنها شدم .

عزيزم ، تو مرا مجبور كردي كه يكي از ترانه هاي غمگين راديو را به طور مرتب بشنوم .

هرچه موج راديو را عوض مي كنم ، باز همان ترانه را مي شنوم .

كاش مدت زيادي بهترين ترانه نباشد .

براي اينكه اگر مرتب آن را پخش كنند ، تاب تحمّل ندارم .

اين ترانه غمگين از حال و روز و روزگار ما حكايت مي كند .

و خواننده همچنان آن را مي خواند :

(عشقم را نثار تو كردم ... اما نپذيرفتي .

زندگيم را وقف تو كردم اما در كنارم نماندي ،

كاش روزي آن را به من برگرداني .)

گاهي عاطل و باطل مي نشينم و خيال مي بافم و باران را تماشا مي كنم.

يا يكي از مجله هاي قديمي ات را كه يادم رفته دور بيندازم ، ورق مي زنم

كمي مي خوابم يا در اتاق راه مي روم .

خيلي بيشتر از قبل سيگار مي كشم .

به كسي كه زماني مي شناختم تلفن مي زنم

تنها براي اينكه از شر راديو خلاص شوم ،

براي اينكه اگر مرتب آن را پخش كنند ، تاب تحمّل ندارم .

نمي خواهم آن را بشنوم .

اما خواننده همچنان آن را مي خواند :

(عشقم را نثار تو كردم ... اما نپذيرفتي .

زندگيم را وقف تو كردم اما در كنارم نماندي ،

كاش روزي آن را به من برگرداني

عشقم را نثار تو كردم ... اما نپذيرفتي .

عشقم را به تو هديه كردم آن را دور انداختي ،

كاش روزي آن را به من برگرداني ...)
...
fire
فروم باز
فروم باز
پست: 1977
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 بهمن 1385, 12:00 am
محل اقامت: تالار گفتمان
تشکر کرده: 3 دفعه
تشکر شده: 13 دفعه
تماس:

پست توسط fire »

قوانین من

اگر مي خواهي با من ازدواج كني، اينچيزها را بايد انجام دهي:

بايد يادبگيري چطوري سوپ مرغعالي درست كني

بايد جورابهايم را وصله كني

بايد نازم را بكشي

بايد خوب ياد بگيري چطوري پشتم را بخاراني

بايد كفشهايم را برق بياندازي

وقتي من استراحت مي كنم حياط را جارو كني

وقتي برف وتگرگ مي آيد جلو در را پارو كني

وقتي حرف مي زنم ساكتباشي

وقتي ... هي ... كجا داري مي ري؟
fire
فروم باز
فروم باز
پست: 1977
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 بهمن 1385, 12:00 am
محل اقامت: تالار گفتمان
تشکر کرده: 3 دفعه
تشکر شده: 13 دفعه
تماس:

پست توسط fire »

روي كوه هاي شايلو
آماندا بلين را ديده اي ...
كه روي كوه هاي شايلو
زير باران صبحگاهي
سرگردان است؟
هرگز او را در آستانه در خانه اش
در انتظار شنيدن غرّش توپ
يا پرس و جو از حال مردي
كه از راه كوه هاي شايلو به جنگ رفته ، ديده اي؟
صداي گريه او را
روي كوه هاي شايلو شنيده اي؟
چشم هاي نگرانش را
روي كوه هاي شايلو ديده اي؟
او را روي كوه هاي شايلو
دوان دوان
با لباس كهنه عروسي اش
به جستجوي چيزي در شهر مردگان ديده اي؟
او را ديده اي كه
روي كوه هاي شايلو ايستاده است ؟
باد موهايش را پريشان مي كند
روي كوه هاي شايلو ،
گوش به زنگ صداي تفنگ هاست ...
گوش به زنگ صداي طبل هاست ...
و منتظر مردي كه هيچ وقت
به كوه هاي شايلو بر نمي گردد.
صداي آواز آماندا را
روي كوه هاي شايلو شنيده اي؟
كه با حلقه عروسي اش
روي كوه هاي شايلو ، نجوا مي كند؟
به زمزمه آرام او گوش كن ...
چون آماندا نمي داند ...
كه حادثه ، چهار سال پيش ،
روي كوه هاي شايلو اتفاق افتاده .
موضوع جدید ارسال پست

بازگشت به “مشاعره”