شروع مشاعره مشهدتيم
-
- مدیر سایت
- پست: 1973
- تاریخ عضویت: جمعه 28 فروردین 1383, 12:00 am
- محل اقامت: اینترنت
- تشکر کرده: 2 دفعه
- تشکر شده: 8 دفعه
- تماس:
شب از نيمه گذشت و يار ما امشب نيامد
او دگر بر سر بالين اين عاشق نيامد
مگر سور جدايي اين چنين غارت كند دل را
كه او مرهم ما دانست و بر سر اين بيمار نيامد
من هر دم كه بيامد سر عشق نجوا بكردم
از چه رو رفت و دگر راز آن بر ما نيامد
من كه از دنيا بكندم اين دل و سوي او كردم نشانه
از جه رو تنها برفت و اين دلم هم ره نيامد
من از او عشق جز آنكه مي باشد نخواهم
پس چه شد كه او برفت و دگر سوي اين عالم نيامد
(حميد)
او دگر بر سر بالين اين عاشق نيامد
مگر سور جدايي اين چنين غارت كند دل را
كه او مرهم ما دانست و بر سر اين بيمار نيامد
من هر دم كه بيامد سر عشق نجوا بكردم
از چه رو رفت و دگر راز آن بر ما نيامد
من كه از دنيا بكندم اين دل و سوي او كردم نشانه
از جه رو تنها برفت و اين دلم هم ره نيامد
من از او عشق جز آنكه مي باشد نخواهم
پس چه شد كه او برفت و دگر سوي اين عالم نيامد
(حميد)
[Zero-F]
الا اي ساقي باده بده جامي
كز لعل لب تو پخته شده مستان ز خامي
هم اكنون شهر ما آشوب كشته
به دست عاشقان مسلوب گشته
بيا جامي نما پيمانه بگذار
دل اين عاشقان را ساز بگذار
چو آيي گلستان بر كوير سلطه گذارد
بهاران بر دل پاييز غنچه اي را سر گذارد
...
(حميد)
كز لعل لب تو پخته شده مستان ز خامي
هم اكنون شهر ما آشوب كشته
به دست عاشقان مسلوب گشته
بيا جامي نما پيمانه بگذار
دل اين عاشقان را ساز بگذار
چو آيي گلستان بر كوير سلطه گذارد
بهاران بر دل پاييز غنچه اي را سر گذارد
...
(حميد)
غمگين به دل از دهر. شاد از كه كنيم.....چون خود دلبر خوديم ياد از كه كنيم
مردم به فلك داد ز بي داد كنند.....ما خود فلك خوديم داد از كه كنيم
مردم به فلك داد ز بي داد كنند.....ما خود فلك خوديم داد از كه كنيم
-
- مدیریت تالارگفتمان
- پست: 2836
- تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
- تشکر کرده: 13 دفعه
- تشکر شده: 8 دفعه