هر اتفاقي كه رخ ميدهد به .....
-
- فروم باز
- پست: 1620
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 20 دی 1386, 12:00 am
- محل اقامت: ایران - مشهد
- تشکر کرده: 9 دفعه
- تشکر شده: 8 دفعه
- تماس:
هر اتفاقي كه رخ ميدهد به .....
سالهاي بسيار دور پادشاهي زندگي ميكرد كه وزيري داشت.
وزير همواره ميگفت: هر اتفاقي كه رخ ميدهد به صلاح ماست.
روزي پادشاه براي پوست كندن ميوه كارد تيزي طلب كرد اما در حين بريدن ميوه انگشتش را بريد،وزير كه در آنجا بود گفت: نگران نباشيد تمام چيزهايي كه رخ ميدهد در جهت خير و صلاح شماست !
پادشاه از اين سخن وزير برآشفت و از رفتار او در برابر اين اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زنداني كردن وزير را داد...
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش براي شكار به نزديكي جنگلي رفتند. پادشاه در حالي كه مشغول اسب سواري بود راه را گم كرد و وارد جنگل انبوهي شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالي كه پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سكونت قبيلهاي رسيدكه مردم آن در حال تدارك مراسم قرباني براي خدايانشان بودند،
زماني كه مردم پادشاه خوش سيما را ديدند خوشحال شدند زيرا تصور كردند وي بهترين قرباني براي تقديم به خداي آنهاست!!!
آنها پادشاه را در برابر تنديس الهه خود بستند تا وي را بكشند،
اما ناگهان يكي از مردان قبيله فرياد كشيد : چگونه ميتوانيد اين مرد را براي قرباني كردن انتخاب كنيد در حالي كه وي بدني ناقص دارد، به انگشت او نگاه كنيد !!!
به همين دليل وي را قرباني نكردند و آزاد شد.
پادشاه كه به قصر رسيد وزير را فراخواند و گفت:اكنون فهميدم منظور تو از اينكه ميگفتي هر چه رخ ميدهد به صلاح شماست چه بوده زيرا بريده شدن انگشتم موجب شد زندگيام نجات يابد اما در مورد تو چي؟ تو به زندان افتادي اين امر چه خير و صلاحي براي تو داشت؟!!
وزير پاسخ داد: پادشاه عزيز مگر نميبينيد،اگر من به زندان نميافتادم مانند هميشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زماني كه شما را قرباني نكردند مردم قبيله مرا براي قرباني كردن انتخاب ميكردند،
بنابراين ميبينيد كه حبس شدن نيز براي من مفيد بود!!!
وزير همواره ميگفت: هر اتفاقي كه رخ ميدهد به صلاح ماست.
روزي پادشاه براي پوست كندن ميوه كارد تيزي طلب كرد اما در حين بريدن ميوه انگشتش را بريد،وزير كه در آنجا بود گفت: نگران نباشيد تمام چيزهايي كه رخ ميدهد در جهت خير و صلاح شماست !
پادشاه از اين سخن وزير برآشفت و از رفتار او در برابر اين اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زنداني كردن وزير را داد...
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش براي شكار به نزديكي جنگلي رفتند. پادشاه در حالي كه مشغول اسب سواري بود راه را گم كرد و وارد جنگل انبوهي شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالي كه پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سكونت قبيلهاي رسيدكه مردم آن در حال تدارك مراسم قرباني براي خدايانشان بودند،
زماني كه مردم پادشاه خوش سيما را ديدند خوشحال شدند زيرا تصور كردند وي بهترين قرباني براي تقديم به خداي آنهاست!!!
آنها پادشاه را در برابر تنديس الهه خود بستند تا وي را بكشند،
اما ناگهان يكي از مردان قبيله فرياد كشيد : چگونه ميتوانيد اين مرد را براي قرباني كردن انتخاب كنيد در حالي كه وي بدني ناقص دارد، به انگشت او نگاه كنيد !!!
به همين دليل وي را قرباني نكردند و آزاد شد.
پادشاه كه به قصر رسيد وزير را فراخواند و گفت:اكنون فهميدم منظور تو از اينكه ميگفتي هر چه رخ ميدهد به صلاح شماست چه بوده زيرا بريده شدن انگشتم موجب شد زندگيام نجات يابد اما در مورد تو چي؟ تو به زندان افتادي اين امر چه خير و صلاحي براي تو داشت؟!!
وزير پاسخ داد: پادشاه عزيز مگر نميبينيد،اگر من به زندان نميافتادم مانند هميشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زماني كه شما را قرباني نكردند مردم قبيله مرا براي قرباني كردن انتخاب ميكردند،
بنابراين ميبينيد كه حبس شدن نيز براي من مفيد بود!!!
[flash width=400 height=420][/flash]
فعلا هیچی
فعلا هیچی
-
- کاربر خیلی فعال
- پست: 294
- تاریخ عضویت: دوشنبه 10 مرداد 1384, 12:00 am
- محل اقامت: مشهد
- تشکر کرده: 3 دفعه
- تشکر شده: 1 دفعه
- تماس:
-
- فروم باز
- پست: 1620
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 20 دی 1386, 12:00 am
- محل اقامت: ایران - مشهد
- تشکر کرده: 9 دفعه
- تشکر شده: 8 دفعه
- تماس:
-
- مدیر - وب/گرافیک
- پست: 1762
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 27 تیر 1387, 12:00 am
- محل اقامت: مناطق مسكوني
- تشکر کرده: 12 دفعه
- تشکر شده: 5 دفعه
- تماس:
-
- فروم باز
- پست: 1620
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 20 دی 1386, 12:00 am
- محل اقامت: ایران - مشهد
- تشکر کرده: 9 دفعه
- تشکر شده: 8 دفعه
- تماس:
-
- مدیریت تالارگفتمان
- پست: 2836
- تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
- تشکر کرده: 13 دفعه
- تشکر شده: 8 دفعه
-
- فروم باز
- پست: 1620
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 20 دی 1386, 12:00 am
- محل اقامت: ایران - مشهد
- تشکر کرده: 9 دفعه
- تشکر شده: 8 دفعه
- تماس:
-
- مدیر - وب/گرافیک
- پست: 1762
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 27 تیر 1387, 12:00 am
- محل اقامت: مناطق مسكوني
- تشکر کرده: 12 دفعه
- تشکر شده: 5 دفعه
- تماس:
تشکر کردم
به به خانم مدیر!!!
ایول
هنودونه ها رو ببین
ولي چون عليرضا ميگه باحال نيس حتما نيست ديگه ! Question
به به خانم مدیر!!!
ایول
هنودونه ها رو ببین
مينويسم، من از خاطراتم
از همه خوبي ها و پستي هاي ذات آدم...
از همه خوبي ها و پستي هاي ذات آدم...
-
- مدیر - وب/گرافیک
- پست: 1762
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 27 تیر 1387, 12:00 am
- محل اقامت: مناطق مسكوني
- تشکر کرده: 12 دفعه
- تشکر شده: 5 دفعه
- تماس:
قربون دستت دو کیلو هم واسه ما بگیر عید تونستم میام لار باهات حساب میکنم
مينويسم، من از خاطراتم
از همه خوبي ها و پستي هاي ذات آدم...
از همه خوبي ها و پستي هاي ذات آدم...