گفتمان عمو نوروز با بابا نوئل

شعرهای خود را در این انجمن ارسال کنید و در مورد اشعار به تبادل نظر بپردازید
موضوع جدید ارسال پست
fire
فروم باز
فروم باز
پست: 1977
تاریخ عضویت: دوشنبه 30 بهمن 1385, 12:00 am
محل اقامت: تالار گفتمان
تشکر کرده: 3 دفعه
تشکر شده: 13 دفعه
تماس:

گفتمان عمو نوروز با بابا نوئل

پست توسط fire »

عمو نوروز روزی در خیابان
خیابان ونک نزدیک میدان

بدید از دور مرد سرخ پوشی
کنار دکه سیگار فروشی

که دارد ریش انبوه و سفیدی
به دست بچه ها می داد عیدی

جلو رفت و سلامی کرد با اخم
شما اینجا چه می خواهید با تَخم

گذشته چند ماهی از کریسمس
ودیگر نوبت ماهاست زین پس

برو لطفاً بساط خویش برچین
که دارم در بساطم هفتاسین

نوئل گفت:ای عمو این گوی و میدان
تو بهتر می زنی نقاره بستان

که من با کار تو کاری ندارم
برای عرضه بازاری ندارم

عمو نوروز با ناراحتی گفت
که بس کن حرفهای یاوه و مفت

نوئل گفت:ای عمو میرزا فلانی
تو از درد دل مردم چه دانی؟

به فکر کسب و کار خویش هستی
فقط یک مطرب دنیاپرستی

همش قر می دهی در کوی و بازار
ز مردم می ستانی پول بسیار

ولی من می دهم هدیه فراوان
به اهل کوچه و اهل و خیابان

عمو گفت:ای نوئل عاقل چه ای تو
قضاوت می کنی،عادل نه ای تو

نمی گیرم برای خویش چیزی
نیرزد مال دنیا به پشیزی

کمک می خواهم اما بهر مردم
به شادی می ستانم نی ترحم

تمام هدیه ها را جمع کرده
به مردم می دهم در پشت پرده

به مردم می دهم تا شاد باشند
ز دام غصه ها آزاد باشند

نوئل گفت:ای عمو من شرمسارم
به جز شرمندگی چیزی ندارم

تو هم در فکر و ذکر خلق هستی
برای خویشتن طرفی نبستی

من وتو هر دو فکر دیگرانیم
بیا تا قدر شادی را بدانیم

و یکدیگر گرفتندی در آغوش
مکن این قصه را هرگز فراموش

حسن صنوبری


mahdyar
چشم و چراغ سایت
چشم و چراغ سایت
پست: 2032
تاریخ عضویت: شنبه 21 آبان 1384, 12:00 am
محل اقامت: عيبي يخ‌دي‌بابا
تشکر کرده: 2 دفعه
تشکر شده: 2 دفعه

پست توسط mahdyar »

روح شاعر و ارسال كننده‌اش شاد باد

( آقا مسعود هاوايي خوش مي‌گذره ؟ :D )
ان الله مع الصابرین

انسان برای پیروزی آفریده شده است او رامی توان نابود کرد ولی نمی توان شکست داد.
موضوع جدید ارسال پست

بازگشت به “شعر”