بر صليب

شعرهای خود را در این انجمن ارسال کنید و در مورد اشعار به تبادل نظر بپردازید
موضوع جدید ارسال پست
PcBoyIr
مدیر سایت
مدیر سایت
پست: 1534
تاریخ عضویت: دوشنبه 20 تیر 1384, 12:00 am
محل اقامت: مشهد
تشکر کرده: 1 دفعه
تشکر شده: 2 دفعه
تماس:

بر صليب

پست توسط PcBoyIr »

بر صليب

بر صليبم ،

ميخکوب !

خون چکيد از پيکرم، محکوم باور ها ي خويش .

بوده ام ديروز هم آگاه ، از فرداي خويش.

مهرورزي کم گناهي نيست ! مي دانم،

سزاوارم، رواست.

آنچه بر من مي رسد ، زين ناسزاتر هم سزاست

در گذر گاهي که زور و دشمني فرمانرواست.

مهرورزي کم گناهي نيست !

کم گناهي نيست عمري، عشق را ،

چون بر ترين اعجاز، باور داشتن.

پرچم اين آرمان پاک را

در جهان افراشتن.

پاسخ آن ، اين زمان:

تن فرو آويخته!

با ناي بي آواي خويش !

ساقه ي نيلوفري روئيد در مرداب زهر !

اي همه گلهاي عطراگين رنگين !

اين جسارت را ببخشاييد بر او ،

اين جسارت را ببخشاييد!

جرم نا بخشودني اين است:

- « ننشستي چرا بر جاي خويش؟»

جاي من بالاي اين دار است با اين تاج افتخار!

در گذرگاه شما،

اين تاج، تاج افتخار،

جاي من ، تا ساعتي ديگر ، ازين دنيا جداست،

جاي من دور از تباهي هاي دنياي شماست؛

اي همه رقصان!

درون قصر باور ها ي خويش !


موضوع جدید ارسال پست

بازگشت به “شعر”