..::: مريم حيدرزاده :::..

برگزیدهايی از کتاب های شعاعران معاصر
موضوع جدید ارسال پست
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

..::: مريم حيدرزاده :::..

پست توسط sofia_loren »

يك حقيقت تلخ


يه نفر خوابش مياد و واسه ي خواب جا نداره

يه نفر يه لقمه نون براي فردا نداره

يه نفر مي شينه و اسكناساشو مي شمره

مي خواد امتحان كنه آه تا داره يا نداره

يه نفر از بس بزرگه خونشون گم مي شه توش

اون يكي اتاقشون واسه همه جا نداره

بابا مي خواد واسه دخترش عروسك بخره

انتخابم مي كنه ، پولشو اما نداره

يكي دفترش پر از نقاشي و خط خطيه

اون يكي مداد براي آب و بابا نداره

يكي ويلاي كنار درياشون قصره ولي

اون يكي حتي تو فكرش آب دريا نداره

يكي بعد مدرسه توپ چهل تيكه مي خواد

مامانش ميگه اينا گرونه اينجا نداره

يه نفر تولدش مهمونيه ، همه ميان

يكي تقويم واسه خط زدن رو روزا نداره

يكي هر هفته يه روز پزشكشون مياد خونش

يكي داره مي ميره ، خرج مداوا نداره

يكي انشاشو مي ده توي خونه صحيح كنن

يكي از بر شده درد و ، ديگه انشا نداره

يه نفر مي ارزه امضاش به هزار تا عالمي

يكي بعد عمري رنج و زحمت امضا نداره

تو كلاس صحبت چيزي مي شه آه همه دارن

يكي مي پرسه آخه چرا مال ما نداره

يكي دوس داره كه كارتون ببينه اما آجا

يكي انقد ديده كه ميل تماشا نداره

يكي از واحداي بالاي برجشون مي گه

يكي اما خونشون اتاق بالا نداره

يكي جاي خاله بازي كلاس شنا مي ره

يكي چيزي واسه نقاشي ابرا نداره

يكي پول نداره تا دو روز به شهرشون بره

يكي طاقت واسه ي صدور ويزا نداره

يكي فكر آخرين رژيماي غذاييه

يكي از بس كه نخورده شب و روز نا نداره

يكي از بس شومينه گرمه مي افته از نفس

يكي هم براي گرماي دساش ها نداره

دخترك مي گه خدا چرا ما .... مادرش مي گه

عوضش دختركم ، او خونه ليلا نداره

يه نفر تمام روزاش پر رنج و سختيه

هيچ روزيش فرقي با روزاي مبادا نداره

يكي آزمايش نوشتن واسش ، اما نمي ره

مي گه نزديكياي ما آزمايشگا نداره

بچه اي كه تو چراغ قرمزا مي فروشه گل و

مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤيا نداره

يه نفر تمام روزا و شباش طولانيه

پس ديگه نيازي به شباي يلدا نداره

ياد اون حقيقت كلاس اول افتادم

دارا خيلي چيزا داره ولي سارا نداره

راستي اسمو واسه لمس بهتر قصه مي گم

مليكا چه چيزايي داره كه رعنا نداره ؟

بعضي قلبا ولي دنيايي واسه خودش داره

يه چيزايي داره توش كه توي دنيا نداره

هميشه تو دنيا كلي فرق بين آدما

اين يه قانون شده و ديروز و حالا نداره

خدا به هر كسي هر چيزي دلش مي خواد بده

همه چي دست اونه ، ربطي به شعرا نداره

آدما از يه جا اومدن ، همه مي رن يه جا

اون جا فرقي ميون فقير و دارا نداره

كاش يه روزي بشه كه ديگه نشه جمله اي ساخت

با نمي شه ، با نمي خوام ، با نشد ، با نداره


...
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

من نباشم...

پست توسط sofia_loren »

من نباشم


من نباشم كي تو رؤيا ، موهاتو ناز مي كنه ؟

كي با بالاي شكسته با تو پرواز مي كنه ؟

راس بگو من كه نباشم اخماي پيشونيتو

كي مياد دونه دونه با حوصله باز مي كنه ؟

من نباشم كي مي شينه تا سحر بالاي سرت ؟

كي مياد برداره اشكو از رو چشماي ترت ؟

من نباشم كي مياد موقع رفتن اشكاشو

مي كنه بدرقه ي راه بلند سفرت ؟

من نباشم كي گلاي خواهشت رو آب ميده ؟

كي به فريادت با حس عاشقي جواب مي ده ؟

راس بگو به غير من كدوم ديوونه اي مياد

واسه هر اشاره كردنت دو تا كتاب مي ده ؟

من نباشم كي مياد با خواهش و با التماس

با يه عالم گل اركيده و كلي گل ياس

منت چشماتو مي كشه فقط به اين اميد

كه بهش بگي برو ، شعراي تو پر از خطاس

من نباشم كي مياد ناز نگاتو مي خره ؟

كي مياد دنبال تو تو رو تا خورشيد مي بره ؟

من نباشم كي ميگه هميشه حقا با توا ؟

واسه ي خاطر تو جون مي ده پشت پنجره

من نباشم كي مي باره تو زمون تشنگيت ؟

كي مي خواد تو رو مث من تو تموم زندگيت ؟

من نباشم كي با چشماي تو سازشش مي شه ؟

با تموم مهربوني و غم و ديوونگيت

من نباشم كي واسه خوابت لالايي مي خونه ؟

تو تو هر هوايي باشي ، باز تو دنيات مي مونه ؟

من نباشم كي بهت مي گه بازم عاشقتم ؟

اگه حتي دلمو بشكنه و برنجونه

من نباشم كي تحمل مي كنه كار تو رو ؟

با رقيب گشتنا و اذيت و آزار تو رو

تو خودت داور ميدون شو بگو من نباشم

كيه كه جواب نده تلخي رفتار تو رو ؟

من نباشم كي برات قصه مي گه تا بخوابي ؟

كي مياد سراغ رؤيات تو شباي مهتابي ؟

من نباشم كي بيداره تا تو خوابت ببره ؟

كي قايم مي شه لاي ابرا كه راحت بتابي ؟

من نباشم كي كلافت مي كنه با سوالاش ؟

كي تو رو بهم مي ريزه ، با بيان خيالاش ؟

ولي بي انصافيه ،اينم بگم ، من نباشم

كي تو نامه جاي اسمت ماهو مي ذاره بالاش ؟

من نباشم كي تو هر چيزي بگي گوش مي كنه ؟

كي به خاطر تو دنيا رو فراموش مي كنه ؟

من نمي گم تو بگو كه كي زمون قهر تو

همه ي مردم دنيا رو سياپوش مي كنه ؟

من نباشم كي تو رؤيا درو روت وا مي كنه ؟

هر چي كه گم مي كني يه جوري پيدا مي كنه

واسه ي من افتخاره ، نگي منت مي ذاره

ولي كه اندازه ي من ، زيبا زيبا مي كنه ؟

من نباشم كي به مرغ عشق تو دونه مي ده ؟

كي به طاووس قشنگ آرزوت لونه مي ده ؟

كي به اون سري كه توش عشق يه آدم ديگس

با نهايت جنون و عاشقي شونه مي ده ؟

من نباشم كي واست حرفاي رنگي مي زنه ؟

ديگه كي حرف چش به اون قشنگي مي زنه ؟

كي مياد به جاي طرحاي قديمي و زياد

روي نامه طرح برگ توت فرنگي مي زنه ؟

من نباشم كي مياد انقدر برات دعا كنه ؟

هر چي برگردوني رو تو ، باز تو رو صدا كنه

كيه كه بدونه ديشب با رقيبش بودي و

انقد عاشقت باشه ، بازم بهت نگاه كنه ؟

من نباشم مي دونم تو استراحت مي كني

اولش ساده به اين نبودن عادت مي كني

اما وقتي فهميدي راس راسي عاشقت بودم

نمي گي اما يه كم ، احساس غربت مي كني

من نباشم اگه حس كردي يه كم غريب شدي

از يه عاشق يا يه شمع سوخته بي نصيب شدي

بنويس رو كاغذ و بده دس باد بياره

بنويس فقط تويي ، چون ديگه بي رقيب شدي

من ميام گذشته رو مي دم دس آب روون

بعدشم با التماس بهت مي گم ديگه بمون

اگه پاي كسي تو زندگي ما وا نشه

مي تونيم با هم بريم تا هفت تا شهر آسمون

من نباشم يه روز امتحان كن و بگو چي شد

اگه امتحان مي كردي تو ، چه قد چيزا مي شد

بعد امتحان اگه يه وقت كسي بود مث من

نشونم بده بگو شاگرد اولت كي شد ؟

من نباشم مي دونم فكر مي كني خود خواهيه

ولي اين حقيقته ، قصه آب و ماهيه

هيچ كسي نمي تونه انقد دوست داشته باشه

عشق من يه عشق آسموني و الهيه

من نباشم ولي نه ، بايد خودت بگي بيا

تو بايد فرقي بذاري ميون عاشقيا

ديگه ما تو عصرمون ليلي و مجنون نداريم

قلبامون سنگي شدن ، رنگ دلامونم سيا

من نباشم به خدا قدر تو رو نمي دونن

دوس دارن باهات بسازن و ليكن نمي تونن

من مي رم تا كه نباشم ولي يك چيزو بدون

اونا هيچ كدومشون آخر باهات نمي مونن
...
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

نامه ي بي جواب

پست توسط sofia_loren »

نامه بي جواب


سلام بهونه قشنگ من براي زندگي

آره باز منم همون ديوونه ي هميشگي

فداي مهربونيات چه مكني با سرنوشت

دلم برات تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت

حال من رو اگه بخواي رنگ گلاي قاليه

جاي نگاهت بد جوري تو صحن چشمام خاليه

ابرا همه پيش منن اينجا هوا پر از غمه

از غصه هام هر چي بگم جون خودت بازم كمه

ديشب دلم گرفته بود رفتم كنار آسمون

فرياد زدم يا تو بيا يا من و پيشت برسون

فداي تو! نمي دوني بي تو چه دردي كشيدم

حقيقت رو واست بگم به آخر خط رسيدم

رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي

قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگي

نمي دوني چه قدر دلم تنگه براي ديدنت

براي مهربونيات نوازشات بوسيدنت

به خاطرت مونده يكي هميشه چشم به راهته

يه قلب تنها و كبود هلاك يه نگاهته

من مي دونم همين روزا عشق من از يادت ميره

بعدش خبر ميدن بيا كه داره دوستت ميميره

روزات بلنده يا كوتاه دوست شدي اونجا با كسي

بيشتر از اين من و نذار تو غصه و دلواپسي

يه وقت من و گم نكني تو دود اون شهر غريب

يه سرزمين غربته با صد نيرنگ و فريب

فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه

غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه

چادر شب لطيف تو از روت شبا پس نزني

تنگ بلور آب تو يه وقت ناغافل نشكني

اگه واست زحمتي نيست بر سر عهد مون بمون

منم تو رو سپردم دست خداي مهربون

راستي ديروز بارون اومد من و خيالت تر شديم

رفتيم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شديم

از وقتي رفتي آسمونمون پر كبوتره

زخم دلم خوب نشده از وقتي رفتي بد تره

غصه نخور تا تو بياي حال منم اين جوريه

سرفه هاي مكررم مال هواي دوريه

گلدون شمعدوني مونم عجيب واست دلواپسه

مثه يه بچه كه بار اوله ميره مدرسه

تو از خودت برام بگو بدون من خوش ميگذره ؟

دلت مي خواد مي اومدم يا تنها رفتي بهتره

از وقتي رفتي تو چشام فقط شده كاسه خون

همش يه چشمم به دره چشم ديگم به آسمون

يادت مي آد گريه هامو ريختم كنار پنجره

داد كشيدم تو رو خدا نامه بده يادت نره

يادت ميآد خنديدي و گفتي حالا بذار برم

تو رفتي و من تا حالا كنار در منتظرم

امروز ديدم ديگه داري من رو فراموش مي كني

فانوس آرزوهامونو داري خاموش ميكني

گفتم واست نامه بدم نگي عجب چه بي وفاست

با اين كه من خوب مي دونم جواب نامه با خداست

عكساي نازنين تو با چند تا گل كنارمه

يه بغض كهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دليل زندگي با يه غمي دوست دارم

داغ دلم تازه ميشه اسمت و وقتي مي آرم

وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير

مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير

حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه

تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه

زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه

ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه

تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه

مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه

دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار

تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار

فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم

به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم

اگه بخوام برات بگم شايد بشه صد تا كتاب

كه هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب

مي گم شبا ستاره ها تا مي تونن دعات كنن

نورشونو بدرقه پاكي خنده هات كنن

يه شب تو پاييز كه غمت سر به سر دل مي ذاره

مريم همون كسي كه بيشتر از همه دوست داره
...
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

دوس ندارم

چي مي شه مي نويسم آدما رو دوس ندارم

خودمو ، اونا رو ، حتي شما رو دوس ندارم

ديگه از دلم گذشته عاشق كسي بشم

اون دوست دارماي بي هوارو دوس ندارم

يادمه يه وقت جونم سر عاشقي مي رفت

ديگه حتي فكر اون لحظه ها رو دوس ندارم

سر نوشت و سفر و خيانت و پشيموني

حق دارم بگم كه هيچكدوما رو دوس ندارم

نه غريبه لطفي كرد ، نه آشنا خيري رسوند

هيچ كدوم ، غريبه و آشنا رو دوس ندارم

كفره اما مي نويسم ، دعا فايده اي نداشت

من دعا نمي كنم ، نه ، دعا رو دوس ندارم

بچه بوديم چي مي شد بچه مي مونديم هميشه

گرچه من خيلي بدم بچه ها رو دوس ندارم

يه زموني يه صدا وجودمو تكون مي داد

باورش سخته ولي اون صدا رو دوس ندارم

التماس سرخ سيبا ديگه معني نداره

سيبا مال عاشقاس ، من سيبا رو دوس ندارم

ديگه دستي نمي خوام كه كنج دستام بشينه

همه چي سرده ، مي لرزه ، گرما رو دوس ندارم

چرا من دلواپس شمدوني باشم ، تو غروب ؟

ديگه نه گلا رو نه گلدونا رو دوس ندارم

وفا حرفه ، مهربوني قحطيه ، عشقم بلاس

ديگه بي وفام ، عجب نيس ، وفا رو دوس ندارم

صحبت چشماي روشنش يه عمري منو كشت

ولي نه هرگز ديگه اون چشا رو دوس ندارم

با خودم قرار گذاشتم سراغ دلم نرم

با دلت بري خطاست ، من خطا رو دوس ندارم

وقتي كه عاشق بودم ، بلا چه طعم خوشي داشت

حالا كه رها شدم ، پس بلا رو دوس ندارم

يعني چي دوست دارم ، بي تو مي ميرم ، عزيزم

نمي دونم چرا اين جمله ها رو دوس ندارم

بايد آدم بشينه راس راسي زندگي كنه

آدماي عاشق و مبتلا رو دوس ندارم

خدا هر چي سر رام بود طعم خوشبختي نداشت

نمي شه آخه بگم كه خدا رو دوس ندارم

ولي بنده هات نساختن با دلم تك تكشون

اينكه جرمي نداره بنده ها رو دوس ندارم

خورشيد و ستاره رو ، مهتاب و آسمونا رو

ساحل و موج بلند دريا رو دوس ندارم

همه عمرم توي سوختن واسه پروانه گذشت

ولي بي رحمم و حتي شمعا رو دوس ندارم

مي دوي مي شكننت ، نمي خوانت ، نمي رسي

من به كي بگم كه اين قانونا رو دوس ندارم

زندگي رو شونه هام سنگيني مي كنه عجيب

پس گناه من چيه كه دنيا رو دوس ندارم

دو سه سالي بود به عشق روياهام زنده بودم

ديگه حتي رسيدن تو رؤيا رو دوس ندارم

دلمو همه زدن يا بد مي شن يا كه بدن

خودمم بدم وليكن بدارو دوس ندارم

به جاي اين همه حرفا چونكه باور بكنيد

بذاريد بگم كه ديگه ، زيبا رو دوس ندارم
...
irteam_online
کاربر جدید
کاربر جدید
پست: 4
تاریخ عضویت: شنبه 25 خرداد 1387, 12:00 am
محل اقامت: اینترنت
تماس:

پست توسط irteam_online »

عالي بود ممنون
بزرگترين دهكده آموزشي تفريحي در ايران و جهان
Www.3sotOnline.Com
Www.IranTeam.iR
Www.IrTeam.iR
Www.3sotOnLine.iR
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »


حسرت داشتن تو


مثل اون وقتا هنوز دلم برات لك مي زنه

حسرت داشتن تو ، پير شده ، عينك مي زنه

صورتم سرخ شده بود ، اما حالا كبود شده

جدايي يه عمر داره توي اون چك مي زنه

اوني كه من نمي خواستمش ولي منو مي خواست

منو مي بينه يه وقت ، دوباره چشمك مي زنه

يادته مشروط دوست داشتن تو شدم يه عمر ؟

هنوزم كامپيوتر داره برام تك مي زنه

حالا كه گذشت و رفتي و منم تموم شدم

مث تو كي آدمو جاي عروسك مي زنه ؟

ديشب از خواب پريدم خوب شد ، آخه ديدم يكي

داره به ماشين تو ، هي گل ميخك مي زنه

تو كه تنها نبودي ، يكي پيشت نشسته بود

بگذريم اين دل من هميشه با شك مي زنه

اوني كه بهم مي گفت دوست دارم دوسم نداشت

ديده بودم واسه ي دختره سوتك مي زنه

باورت مي شه هنوز عاشقتم اون روز خوب

دل هنوز واست « تولدت مبارك » مي زنه

تو زياد دوسم نداشتي ، خوب مقصر نبودي

كي مياد امضا زير قول يه كودك مي زنه ؟

نه كه بچه ها بدن ، پاك و زلاله قلبشون

ولي نبض عقلشون يه قدري كوچك مي زنه

فكر نكن فقط تويي رسمه يه وقتا حوصله

ميره آسمون ، خودش رو جاي لك لك مي زنه

دختر همسايه مون ، نمي دونه دوس نداري

داره دور قاب عكست گل و پولك مي زنه

نه كه فكر كني به تو نظر داره ، مي كشمش

مثلا داره رو زخمام گل پيچك مي زنه

كارش اين نيس ، طفلكي شب تا سپيده مي شينه

گل و بوته و شكوفه روي قلك مي زنه

راستي من چرا تو نامم اينا رو به تو مي گم

نمي گم گوشاي رؤيام ديگه سمعك مي زنه

جز واسه نوار تو كه توش صداي نازته

به نفس هام طعم عطر سيب قندك مي زنه

نامه مو جواب نده ، دوسم نداشته باش ولي

نذا اصلا نزنه قلبي كه اندك مي زنه

پيش هيچ كسي نرو ، حلقه دس كسي نكن

چون گناهه ، من هنوز دلم برات لك مي زنه...
...
hamid
مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن ادبیات
پست: 452
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 تیر 1382, 12:00 am

پست توسط hamid »

قشنگ بود و از خوندنش ياد يك خاطره نه چندان خوب افتادم
غمگين به دل از دهر. شاد از كه كنيم.....چون خود دلبر خوديم ياد از كه كنيم
مردم به فلك داد ز بي داد كنند.....ما خود فلك خوديم داد از كه كنيم
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

حميد متاسفم كه شما رو ياد خاطره ي نه چندان خوبت انداختم ! :x



گداي معمولي


فكر مي كني چشات چيه ؟ دو تا بلاي معمولي

چه جوريه مگه صدات ؟ يه جور صداي معمولي

فكر مي كني تو چي داري كه امثال من ندارن ؟

فقط يه جور ناز و ادا و عشوه هاي معمولي

وقتي ازت حرف مي زنم ديگه نمي لرزه تنم

تو هم يكي مثل همه ، تو آدماي معمولي

اما نه طفلكي اونا ، از خيلي هاشون بدتري

يه عاشق دمدمي و ، يه بي وفاي معمولي

اون قديما يادم مياد گفته بودم موهات طلاست

نمي شيه زيرش بزنم ، يه جور طلاي معمولي

بيا فقط يه بار ، فقط يه بار كلاتو قاضي كن

منم مث اونا بودم ؟ اون عاشقاي معمولي ؟

هر چي بودم دلت رو زد شعرا و عاشقونه هام

رفتي سراغ كسي با مو و چشاي معمولي

من نمي گم آدم بايد عاشق چشم و ابرو شه

درديه كه خوب نمي شه با يه دواي معمولي

كاش ولي لايقت باشه اونكه شبات مال اونه

فقط مي خوام دعا كنم يه جور دعاي معمولي

تو كه شبات روز شدن و روزمو رنگ شب زدي

كاش لااقل بچه بودم با اون شباي معمولي

كاش جاي موندن توي عشق ، تو مشق شب مونده بودم

تو مشكل سفيدي اون كاغذاي معمولي

ما بدجوري بهم زديم حسرت به دل موندم هنوز

بيرون بريم با هم يه روز ، حتي يه جاي معمولي

راستش مي خواستم اولاش نقشي واست بازيكنم

نقش يه دختر خوش بي اعتناي معمولي

ديدي نقاب من چه زود ، افتادو من همون شدم ؟

بازم همون دخترك بي ادعاي معمولي

راستي مي گم شعراي اون از مال من قشنگتره ؟

چي داره كه من ندارم ، يه جور اداي معمولي

فكر مي كنم كه راه به راه ، بهت مي گه دوست داره

منو شكست نكردن ، همين كاراي معمولي

خوب مي دونم من تو دلم برات مي مردم وليكن

زياد واست جالب نبود اين گفتناي معمولي

چه فايده هر چيزي كه بود تموم شد و ديگه گذشت

اينم يه نامه كمتر از نوشته هاي معمولي

نمي دونم تو مي خونيش يا كه نگاش نمي كني

به خاطر تازگي ، اون وعده هاي معمولي

همونا كه اول مي دن ، به جز تو هيچكس به خدا

يه حرف ساده ي دروغ ، يه بخداي معمولي

اگه كه خونديشم بگو ، اين مال يه غريبه بود

يه لطف اگه داري بگو ، يه آشناي معمولي

اما گه ديدي كه نه زيادي اذيت مي كنه

بيا سراغ دختري با روياهاي معمولي

منم مي بخشمت آخه چاره اي جز اين ندارم

مث هميشه قهرا و باز آشتياي معمولي

اگه نخواستي نامه رو ، تو رو خدا پس نفرست

رو عادت هميشگيت ، با اون يه تاي معمولي

خواستم يه جور سادگيمو فقط بهت نشون بدم

نامه تميزه ولي با ، مداد سياي معمولي

من خيليم بد نبودم ، سعي مي كنم بد نباشم

خب بعضي وقتا بد مي شم ، از اون بداي معمولي

ديگه مزاحم نمي شم تو كاري با من نداري ؟

تكيه كلام خودته ، اين جمله هاي معمولي

فقط يه چيزي دوس دارم به يه سوال جواب بدي

غير از تموم پرسشا و ، سوالاي معمولي

پشت چراغ چشم تو گل بفروشم تو مي خري ؟

بهم نگاه كن به چش يه جور گداي معمولي
...
hamid
مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن ادبیات
پست: 452
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 تیر 1382, 12:00 am

پست توسط hamid »

خيلي زيبا بود و بايد اعتراف كنم كه من تا قبل از اين اصلا از اشعار مريم خوشم نمي اومد
غمگين به دل از دهر. شاد از كه كنيم.....چون خود دلبر خوديم ياد از كه كنيم
مردم به فلك داد ز بي داد كنند.....ما خود فلك خوديم داد از كه كنيم
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

راستش منم اصلا از خودش و اشعارش خوشم نمي اومد ... :oops: :D
ولي يه روز اتفاقي يكي از شعراشو تا آخرش خوندم و به نظرم جالب اومد ! :!:


فاصله


گفتي كه مرا دوست نداري گله اي نيست

بين من و عشق تو ولي فاصله اي نيست

گفتم كه كمي صبر كن و گوش به من كن

گفتي كه نه بايد بروم حوصله اي نيست

پرواز عجب عادت خوبيست ولي حيف

تو رفتي و ديگر اثر از چلچله اي نيست

گفتي كه كمي فكر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله اي نيست

رفتي تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مساله اي نيست ...
...
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

خسته شدم


ديگه از دست تو و ترانه هات خسته شدم

ديگه از شنيدن زنگ صدات خسته شدم

چه جوري بگم هنوز خيلي دوست دارم ولي

انگار از بيشتر از اين بودن باهات خسته شدم

مني كه عمرم و زندگيم تو چشماي تو بود

باورت نمي شه كه از رنگ چشات خسته شدم

انقدر نگام كردي كه ديگه زد به سرم

از اون آتيش خوابيده تو نگات خسته شدم

تو به من مي گي بي انصافم و حق داري بگي

با كدوم بهونه بنويسم برات خسته شدم

انقد آب و هوا واسم عروض كردي كه من

آخر از دست همون آب و هوات خسته شدم

گفتم اين كار و نكن كردي و رفتي و ببين

ديدي آخر از تموم اون كارات خسته شدم

حرفات انگار ديگه روي دل من نمي شينه

انقدر عوض شدي كه من به جات خسته شدم

شب و روزات مث روز و شباي قديم نبود

از دس تفاوت روز و شبات خسته شدم

ديگه فرقي نداره پيشت باشم يا نباشم

تو يه بي تفاوتي ، من از فضات خسته شدم

دوس داري بري ، برو ، دلت مي خواد باشي بمون

من كه از تمام حرف و تصميمات خسته شدم

انقدر صدام نكردي از خودم بدم مياد

از اين اسم مريم و نگفتنات خسته شدم

يه روزي غريبه اي ، يه روز آشنا، من از

بازي زشت غريب آشنات خسته شدم

تو چي فكر كردي خيال كردي من عاشق مي مونم

من از اين فكراي غرق ادعات خسته شدم

واسه تو حتي ديگه شبا دعا نمي كنم

راستشو بخواي ديگه من از دعات خسته شدم

من شكايت تو رو به كي كنم ؟ برم كجا ؟

به جون خودت قسم نه ، به خدات خسته شدم

چه قدر ببخشمت من ديگه چيزي ندارم

به خدا از دس اين همه خطات خسته شدم

روزي صد تا غم و غصه توي قلبم مي ذاري

منم آدمم از اين درد و بلات خسته شدم

انقدر واست مي ميرم واسه من تب مي كني ؟

حق دارم از اين دل بي اعتنات خسته شدم

تو خودت منو نخواستي ، من گناهي ندارم

از دس اون چشاي دور از وفات خسته شدم

شعر و اينجوري نوشتم كسي با خبر نشه

مثلا من از تو و خاطره هات خسته شدم

كي مي دونه تو پشيمون شدي و نوشتي كه

حتي از ديدن عكس و هديه هات خسته شدم

اي خدا ، اينو فقط من و تو و اون مي دونيم

نشونم بده يه جور راه نجات ، خسته شدم ...
...
sofia_loren
مدیریت تالارگفتمان
مدیریت تالارگفتمان
پست: 2836
تاریخ عضویت: شنبه 26 آذر 1384, 12:00 am
تشکر کرده: 13 دفعه
تشکر شده: 8 دفعه

پست توسط sofia_loren »

هواي رفتن


مي خوام يه قصري بسازم

پنجره هاش آبي باشه

من باشم و تو باشي و

يه شب مهتابي باشه

امشب مي خوام از آسمون

ياسهاي خوشبو بچينم

امشب مي خوام عكس تو رو

تو خواب گل ها ببينم

كاشكي بدوني چشمات رو

به صد تا دنيا نمي دم

يه موج گيسوي تو رو

به صد تا دريا نمي دم

كاش تو هواي عاشقي

هميشه پيشم بموني

از تو كتاب زندگي

حرفاي رنگي بخوني

حتي اگه دلت نخواد

اسم تو ، تو قلب منه

چهره تو يادم مياد

وقتي كه بارون مي زنه

امشب مي خوام براي تو

يه فال حافظ بگيرم اگر كه خوب در نيومد

به احترامت بميرم

امشب مي خوام رو آسمون

عكس چشات رو بكشم

اگر نگاهم نكني

ناز نگات رو بكشم

مي خوام تو رو قسم بدم

به جون هر چي عاشقه

به جون هر چي قلب صاف

رنگ گل شقايقه

يه وقتي كه من نبودم

بي خبر از اينجا نري

بدون يه خداحافظي

پر نزني تنها نري

وقتي كه اينجا بموني

بارون قشنگ و نم نمه

هواي رفتن كه كني

مرگ گلهاي مريمه ...
...
موضوع جدید ارسال پست

بازگشت به “شعر معاصر”